من تقریباً به اندازه‌ای مه مغزی ندارم، مصرف کافئین خود را کاهش داده‌ام و این باعث کاهش عصبانیت، اضطراب و عدم مصرف قهوه شده است. احساس می کنم بر افکار و اعمالم مستقرتر و کنترل بیشتری دارم. در ابتدا احساس می‌کردم که اندازه‌گیری چیزها و ثبت هر چیزی که می‌خورم باعث درد گردن می‌شود، در نتیجه این که یاد گرفتم خودکنترلی دارم و مسئول چیزهایی هستم که در خودم می‌گذارم، اعتماد به نفس پیدا کردم. بدن میل به شکر کاهش پیدا کرد و این واقعیت که من حتی هوس چیزی داشتم باعث شد متوجه شوم که این ماده چقدر به یک دارو شباهت دارد، که وقتی به آن فکر می کنید بسیار ترسناک است. من این ایده را دوست دارم که مورد سوء استفاده قرار نگیرم و از سادگی دانستن اینکه غذای من دقیقاً از چه چیزی تشکیل شده است و نه یک پاراگراف از چیزهایی که نمی توانم تلفظ کنم را دوست دارم. - (مرد، اواسط دهه 30، خود ارجاع برای سلامت عمومی)